دل نوشته ها1
 
رهگذر
 
 
برچسب:, :: ::  نويسنده : آلوچه

سلام

 

این بار شاعرانه تر از دیروز برایت می نویسم:

دوستت دارم و خواهم داشت حتی اگر همرازت نباشم،حتی اگردیواری به بلندی دیوار چین میانمان باشد،باز می گویم دوستت دارم.

ای کاش می دیدی قلبی که فقط برای تو می تپد....

حرف هایت را شنیدم،بغضی در گلویم متورم شد.خواستم نامه ات را پاره کنم ،اما صدای تپش قلبم مرا از این کار باز داشت.خواستم نامهربان باشم اما،اشک هایم سدی شدند و جلویم را گرفتند.خواستم روی اسمت خط فراموشی بکشم اما،افسوس که دستم از کشیدن آن ناتوان بود.

تا دیروز می خواستم قله ی عشق را فتح کنم،چه کنم که همراهم نیامدی

خواستم با تو روی آن بادبادک صورتی می نشستم و بر عالمیان دست تکان می دادم........

اما تو نیامدی

خواستم با عشقت زندگی کنم،خواستم روی ابرهای افتخار برایت دست تکان دهم،خواستم درس عشق و محبت را ز چشمان تو جویا شوم،خواستم با تو به دیدار پروانه ها می رفتم......

افسوس که باز نیامدی................

سوختم و دم نزدم اما تو نفهمیدی،اشک در چشمان پر خونم حلقه زد .....باز نیامدی

روزی تو را با دیگری دیدم......افسوس که باز تنهایی مرا نفهمیدی.

از دور تماشایت کردم و افسوس با تو بودن را به خاک سیاه بردم.رفتم و سراغی از من نگرفتی.

شب شد و من مثل همیشه منتظر بر خاک ایستادم تا تو را ز دور تماشا کنم،ای کاش نمی دیدم،ای کاش نیامده بودی.

آری. آمده بودی اما چگونه؟دستت در دست دیگری بود.انگار فراموش کرده بودی روزی عاشقی دیوانه داشتی که چنین آمدی؟

باز اشک در چشمانم حلقه زد،باز بغض چندین ساله گلویم را فشرد....فریاد زدم اما کسی صدایم را نشنید.در خود شکستم اما باز کسی صدای شکستنم را نشنید.

آری حق با توست.مگر آدمیان زنده روی زمین،صدای فریاد و شکستن مرده را می فهمند؟

اما این بار حق با تو نیست.مگر مرده ها دل ندارند،مگر مرده ها روزی عاشق نبودند؟ مگر زنده ها نمی میرند؟

تو رفتی و من را در میان سیاهی شب تنها رها کردی.هرگز از یادم نخواهی رفت.هرگز از یادم نخواهد رفت......روز ها پیاپی گذشتندو تو باز آمدی بر سر خاکم اما این بار در حالی که می گریستی آمدی۰ نه   اندوهگین نبودی۰۰۰۰۰اشک شوق بود که بر سر خاکم می ریختی۰تو آن روز آمدی اما چگونه؟؟؟ای کاش نیامده بودی۰

رفتی و من باز در حسرت دیدار تو روی آن خاک سیاه نشستم تا تو برگردی اما افسوس۰۰۰۰۰

روزی قاصدکی زیبا دیدم.از دور صدایش کردم تا برایت پیغامی بیاورد.به او گفتم:پسری زیبا،با موهایی طلایی،لب هایی به رنگ خون،خانه اش در خیابان تنهایی،کوچه بی وفایی،پلاک عشق،روی در نوشته:تا همیشه خداحافظ.

هنوز سخنم تمام نشده بود که دیدم قاصدک نیست.به اطراف خیره شدم اما....قاصدک از درد پرپر شده بود.

رفتم و کنار سنگی نشستم و باز پیغامی برایت گذاشتم تا شاید روزی بیایی و از کنارش عبور کنی.به او گفتم:پسری زیبا،با موهایی طلایی،...او نیز از درد به خود پیچید.

قصه ام را به گل گفتم اما افسوس که او نیز پژمرد.

این بار به تو میگویم.ای سلطان قلبم،ای آنکه هستی ام را به باد داد.ای دوست:

زمانی که قصه ام را به تو گفتم،مرا ترک کردی.برای اینکه از کلمه ی بی وفایی رنجیده بودی.

تو رفتی،،صدایت زدم برگرد اما تو صدایم را نشنیده گرفتی.بال و پر زدم و به سوی آسمان ها پر کشیدم اما تو صیادی شدی که سینه ام را نشانه گرفتی.

تو کیستی؟؟هنوز من نفهمیدم.برگرد که آسمان دل بی تو بارانیست.برگرد که بی تو گلی در باغچه نیست.برگرد برگرد.

با هر  که خواهی بمانی بمان،فقط برگرد.....عاشق هر که هستی باش،فقط برگرد.

آن روز تو گفتی مرا ترک کن،تو به من گفتی:تو بی وفایی.آری من بی وفایم که روز ها همپای شمع اتاقت سوختم و ساختم.آری من بی وفایم که همانند پروانه بر گرد چشمانت چرخیدم.من بی وفایم که همه چیز را فقط برای تو تحمل کردم.آری حق با توست.اگر من بی وفا نبودم،دیری تو را ترک می کردم،دیری ز تو می بریدم.آری من بی وفایم که همه را در کار تو تحمل کردم.

اما تو چی؟؟تو با من چه کردی؟؟تا نگاهت می کردم اخم می کردی.کنارت می آمدم،می رفتی.صدایت کردم،نشنیده گرفتی.من می توانستم هنگامی که چنین کردی،رشته وفا را پاره کنم تا دیگر اشکی ز چشمانم جاری نشود.

تو پیش از این می خواستی مرا رها کنی تا که امروز بهانه ای کوچک بدست آوردی....اشکالی ندارد،برو....اما به یاد داشته باش که همه رهایت کردند جز من.به یاد داشته باش که من تو را دوست می دارم و تا زمانی که برگردی روی این خاک سیاه می نشینم.به یاد داشته باش عاشقی را که یادت هرگز از یادش نخواهد رفت.به یاد داشته باش که هیچکس جز من تو را دوست نمی دارد.

امیدوارم که روزی حرف های این عاشق دیوانه را بفهمی.....



نظرات شما عزیزان:

zahra kermani
ساعت10:08---10 ارديبهشت 1391
سحرجون خیلی قشنگ بود.توهمیشه بهترینی.

fagle eye
ساعت22:53---7 ارديبهشت 1391
ایول سحرجون ترکوندی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


سلام.در این وبلاگ اشعار خودمو واستون می گذارم.در ضمن‘استفاده از اشعار فقط با ذکر نام" رهگذر"جایز است
آخرین مطالب
پيوندها

سیستم تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رهگذر و آدرس sahar2224.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات خود را در زیر نوشته.در صورت وجود لینک ما در سایت شما.لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار می گیرد

 





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1